Crossroad
  Mr Parks
 

«مستر پارکز» مستشار بود. او خیلی کور خوانده بود که میشود با مطالعهء یک جزوهء چند صفحه ای با فرهنگ و آداب و سنن کشوری سرد و گرم روزگار چشیده آشنا شود. از طرف دیگر، محلی ها هم بجز رابطهء عبودیت و بندگی هیچ ضابطهء دیگری یاد نگرفته بودند. در این عالم بی خبری، طرفین کور مال کور مال با هم مدارا و مماشات میکردند. محلی ها می کوشیدند تا با «مستر پارکز» برای روز مبادا رابط ای حسنه برقرار کنند. پس تصمیم گرفتند تا بزعم خود بهترین و لذیذترین عذای سنتی خود را پیش کش او کنندکه چیزی نبود مگر «کله پاچه» . لذا «مستر پارکز» را مرتب برای صرف کله پاچه به اماکن سنتی مختلف می بردند. عجیب اینکه او هم از این بابت خوشحال بنظر می ر سید. روزی در یکی از این اماکن سنتی واقعه ای پیش آمد که اصلآ برای محلی ها قابل پیش بینی نبود. در آن روز کذایی همه دور میز نشسته بودند که پیشخدمتی مجمعه بدست به میز نزدیک شد و مجمعه را روی میز گذاشت و پارچهء حاجب را با یک حرکت سریع از روی مجمعه برداشت. دراین هنگام قیافه مستر پارکز دیدنی بود: چشمانش گرد شد.  از پلک زدن باز ایستاد. فک زیرینش روی سینه افتاد. از پلک زدن باز ایستاد. سپس با لکنت زیاد بزبان انگلیسی پرسید: «وات ایز دیس؟» یکی از محلی ها گفت: « مستر پارکز، دیس ایز «کله پاچهء» کامل». «مستر پارکز» معترضانه گفت: «اوه، مای گاد. یو مس بی کیدین. یو مین آی هو بین ایتین دیس آل د تایم؟» در واقع آنچه «مستر پارکز» می دید چنین بود: کله ای مو پرزانده و در نتیجه خیلی قرمز که چانه اش را روی دو عدد پاچهء ضربدری گذاشته بود و با چشمانی درشت و باز و درد کشیده و بینی دراز و منخرینی فراخ و زبانی آویخته بچپ و دندان هایی سفید و چفت شده به سغ بالا و دو فقره گوش لخت آویخته «مستر پارکز»  را ور و ور نگاه میکرد . سخن کوتاه. «مستر پارکز» غش کرد و همهمه ای برپاشد.  

 
 
  Today, there have been 23638 visitors (45980 hits) on this page!  
 
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free