
مورخه ششم فوریه 2014. در خبرها آمده است: مثلی هست در زبان انگلیسی که میگوید: چهرهء نیکو را هزگر نتوان برد ز یاد. اما اینک روان شناسانی عکس این حکمت را درست میدانند. اینان میگویند چهرهء نیکو بهنگام بیاد آمدن تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار میگیرد و مخدوش میشود، ولی جهرهء کریه بیاد ماندنی است. پیدایش عجمستان فعلی راجع میگردد به 635 میلادی یا همان قادیسهء اول. عثمان بن عفان خلیفه سوم که در قیام مردم عرب بقتل رسید، بین سالهای 656-644 میلادی حکومت کرد، 12 سال. پس از شکست امپراتوری ساسان در قادسیهء اول، حصار دفاعی کل امپراتوری یکباره فروریخت و زنان و مردان و کودکان بی دفاع، کاسبکار و زارع، طعمهء عازتگران عرب شدند و هر دسته ای برای بچنگ آوردن مال و زن و پسران نابالغ بهر سو هچوم آوردند. نالهء این زنان و مردان و کودکان در موسیقی عجمی تا وقت التحریر بگوش میرسد و همگان غافل از عامل اشکها می ریزند ولی بعد از آن انبساط خاطری به عحمان محلی و لوس آنجلوسی دست میدهد که نگو و نپرس! بگذریم، سرعت سواره نظام از فدیم تا کنون برای لشکر کشی برابراست با 50 کیلومتر در روز. فاصلهء بغداد تا زاهدان و زابل معادلست با تقریبآ 2152 کیلومتر. بدین ترتیب سواران عرب ظرف 43 روز بفرمان عثمان توانستند بدور ترین منطقه مرزی فعلی یعنی زابل و زاهدان برسند. معلوم است که تعداد افراد آشنا به رزم در این مناطق شاید از یکصد نفر هم تجاوز نمی کرد. اما دزدان عرب مثل مور و ملخ آدم کرایه میکردند و حقوقشان از این غنایم(زنان جوان، پسران نابالغ و سکه و زیورآلات زنان و خزانه که از شیر مادر هم جلال تراست) تآمین میشد. بامر عثمان خلیفه سوم ربیع نامی مآمور شد سیستان را مسخر کند. در تاریخ سستان که شاید 100 سال بعد از قادسیه نوشته شده، مطالبی بشرح زیر آمده است: <... سپاه سیستان بیرون آمد. بسیاز از هر دو گروه کشته شدند... مردم سجستان به مدینه باز گشتند. شاه سیستان ایران، رستم و موبد موبدان، بزرگان را پیش خواند... تدبیر آنست که صلح کنیم. همه گفتند صواب آید.> رفتند برای مذاکره. ربیع رئیس دزدان عرب نعش مقتولین در جنگ را روی هم چید و سکویی بوجود آورد و بالای آن ایستاد تا با ایران رستم مذاکره کند. {فکرش را بکنید که یک سارق بادیه نشین در آن سالهای اولیه میدانست که « النصر فی الرعب»!} تاریخ سیستان میگوید: <ربیع مردی دراز بالا گندم گون بود و دندانهای بزرگ و لبهای قوی داشت>. ایران رستم چون اورا دید زیر لب گفت:<میگویند اهریمن بروز فرادید نیاید. اینک اهریمن فرادید آمد.> بعد ایران رستم به ربیع گفت:<ما برین صدر تو نیاییم> چون نجس است. همانجا قالیجه پهن کردند و نشستند و برای جلوگیری از قتل عام یک میلیون درم به ربیع فرستادهء امیرالمؤمنین دادن و بعدآ هم موبدموبدان مسلمان شد. با توجه به خبر مربوط به چهره آیا می توانید صورت ربیع را همانگونه که بود مجسم کنید. اگر اشکالی دز بخاطر آوردن دارید به اطرافتان نگاه کنید!
|